شما خانم بازیافتی نیستید؟!
هفته پیش روز دوشنبه بعد از ظهر تمرین ورزش کوهنوردی در مجموعه تفریحی گاوازنگ (ائل داغی) زنجان داشتم. پس از اینکه آماده شدم بایستی سر ساعت سه و چهل پنج دقیقه به آنجا میرسیدم تا تأخیر نداشته باشیم. در «بام شهر» جایی که محل تجمع کوهنوردها بود ایستادم. دیدم چند نفر خانم به من نزدیک شدند. شناختمشان. یکی دو جلسه قبلی دیده بودمشان. افراد جدیدی بودند که به تازگی به روز دوشنبههای تمرینی کوهنوردی به گروه پیوسته بودند. نزدیکتر که شدند یکی از آنها همین که من را دید گفت:
سلام شما خانم بازیافتی نیستین؟
من ابتدا تعجب کردم. بدون اینکه سوالی بپرسم. گفتم:
نه، من خانم بازیافتی نیستم! من کردلو هستم. فرزانه کردلو. همین که گفتم ادامه صحبتش را گرفت و گفت:
-مگه شما همونی نیستی که اون روز پلاستیک و زبالهها رو بالای کوه جمع میکردین.
من تازه متوجه شدم منظورش چیست. چون فکر کردم من با یکی دیگر اشتباه گرفته است. دو هفته پیش که در همچین روزی به یک منطقهای از گاوازنگ رفته بودیم و کوهنوردی میکردیم. من به بالای کوه که نزدیک میشدم احساس کردم زباله و لیوان یک مصرف و پوست انواع خوراکی و تنقلات زیاد شده است. یک نایلکسی که از قبل در جیب کناری کولهام قرار داده بودم. بیرون کشیدم و تا جایی که توانستم لیوان و باقی زبالهها را جمع کردم. هر چقدر که به بالای کوه نزدیک میشدم زیاد و زیادتر میشد. ناگفته نماند که بیشتر لیوانهای یکبار مصرف به خاطر مکانی که به تازگی آن بالا برای چای دادن ساختن به وجود آمده بود. از طرفی، چون این بخش از کوه در سالهای اخیر آسفالت کردند. ماشینها به راحتی میتوانند در آن محل تردد کنند. به همین خاطر دسترسی به بالای کوه در این قسمت از گاوازنگ برای همه امکان پذیر شده است. و به طور حتم وجود زباله در آن مکان غیر طبیعی نیست.
وقتی متوجه شدم موضوع از چه قرار است و منظور از خانم یازیافتی چیست با خنده گفتم:
آهان اون روز میگید بله خودم هستم.
البته جا خورده بودم. بعد یکی از دوستان به شوخی گفت:
تا شما باشی تو طبیعت و کوه زباله و پلاستیک جمع نکنی.
من در جوابش با خنده گفتم: واقعیت اینکه من این کار رو دوست دارم و هر جای دنیا هم که باشم حتماً این کار رو انجام میدم. گذشت.
چند دقیقه گذشت و سرپرست گروه آمدند و برای حرکت به سمت کوه جارچی آماده شدیم. در آن لحظه دیدم خانمی که در ابتدای دیدار «خانم بازیافتی» خطابم کرده بود بهم نزدیک شد و گفت: یه وقت ناراحت نشدین که منظوری نداشتم آخه اون روز دیدم داشتین پلاستیک و بطری و لیوان یک بار مصرف جمع میکردین.
-نه بابا ناراحت نشدم، فقط جا خوردم.
در پایان آن روز حس خوبی داشتم. اینکه چه خوب آن رفتارم در ذهن آن خانم به یادگار مانده بود. شاید اگر اسم و فامیلم را همان روز به او میگفتم اینقدر در ذهنش حک نمیشد که آن تصویر جمع کردن لیوان یکبار مصرف و سایر زبالهها در دنیای افکارش ثبت شده بود.
درست است که رشته دانشگاهی من کارشناس ارشد کشاورزی گرایش علوم خاک است. حتی اگر رشتهام این هم نبود باز دوست داشتم همگی محیط زیست پاکی داشته باشیم.
به همیت خاطر، به هر طریقی شده برای اطلاع رسانی بیشتر در این صفحه، در سایتم به کمک نوشتههایم، داستانهایم و … تا جایی که ممکن بوده از این موضوع گفتم و باز هم خواهم گفت تا بیشتر به منابع طبیعیمان اهمیت بدهیم و آنها تحت هیچ شرایطی از یاد نبریم.