یادداشت روزانه

داستان نوآوری در خاک کشاورزی

این روزها کتاب با عنوان «نترس باش» نوشته جین کیس ترجمه مریم جعفری از انتشارات هورمزد را در میان چند کتاب دیگر می‌خوانم که با این داستان در مورد خاک و نوآوری آن با خبر شدم و تصمیم گرفتم  و علاقه‌مند بودم این مطلب را برای مخاطبان سایت تورپاخ آن را بازگو کنم:

هر جایی به نوآوری نیاز دارد؛ این مخصوص مناطق شهری نیست، بلکه در جوامع روستایی نیز وجود دارد؛ مثلاً جاستین کناپف کشاورز نسل پنجمی جوان، با کشاورزان ملاقات می‌کند و به امید نجات یکی از ارزشمندترین منابع زمین یعنی خاک، از آن‌ها‌ می‌خواهد تا از برخی تفکرات عامیانه‌ای که صدها سال است بر صنعت کشاورزی مسلط شده، دست بردارند.
همانطور که میریام هورن در کتاب گله‌دار، کشاورز، ماهی‌گیر توضیح می‌دهد تعهد جاستین به خانواده‌ی کشاورزش بسیار عمیق است. اجداد او، به عنوان یک خانواده‌ی روستایی، به کانزاس آمدند و همانجا به مدت 160 سال کشاورزی کردند. خانوادۀ کناپف، خاطرات داست بول را که باعث فرسایش میلیون تن خاک سطحی مزارع کانزاس شد، به راحتی فراموش نمی‌کنند.
شاید کسی نداند، امروز هم فرسایش خاک برای کشاورزان مشکلی بزرگ و تهدیدی جدی برای آیندۀ زمین محسوب می‌شود. بیش از یک سوم جانداران زمین در خاک زندگی و با محافظت از فتوسنتز ارزشمند، به تهیۀ غذا و اکسیژن مورد نیاز ما کمک می‌کنند. اگر خاک از بین برود، نتیجۀ آن رهاسازی کربن خطرناک در اتمسفر زمین است.
در سال اول، علم لزوماً مورد علاقۀ جاستین نبود، اما او درگیر موضوع شد و اثرات خشکسالی شدید، طوفان‌های خطرناک و افزایش بیش از حد دما را درک کرد.
وقتی چهارده سال داشت، پدرش بخشی از رسیدگی زمین خود را به او سپرده و جاستین شاهد مبارزۀ زمین کشاورزی با طبیعت بود؛ خاکی که شسته می‌شد، رشد غیرقابل کنترل علف‌های هرز و تولید محصولات ناامیدکننده.
اما جاستین در عشقش به زمین هرگز دچار تردید نشد. بعد از دبیرستان، به دانشگاه ایالتی کانزاس رفت؛ جایی که یکی از استادهایش مفهوم بنیادی جدیدی را به او معرفی می‌کرد: محافظت از میکروب‌های خاک.
استاد دانشجویانش را تشویق می‌کرد که روش‌های کشاورزی را با تمرکز بر حفاظت از خاک سازگار کنند. تقریباً در همان زمان‌، جاستین شنید که در نزدیکی زادگاه یکی از دوستان دانشگاهی‎اش، روش کشاورزی خاصی به کار می‌برند که از هدر رفت آب‌و‌خاک جلوگیری می‌شود. این موضوع اشتیاق جاستین را برانگیخت.
او و دوستش یک ون را بار زدند و از راه کانزاس به نبراسکا رفتند؛ جایی که جاستین به راهکاری دست یافت که بعدها آن را «لحظۀ طلوع» نامید.
تکنیکی در نبراسکا مشاهده کردند، کشاورزی «بدون شخم» نام داشت و استفاده از ماشین کشاورزی بدون شخم‌زدن مزارع را امکان‌پذیر می‌کرد و تنوع زیستی غنی خاک تا حد زیادی دست نخورده باقی می‌ماند. کشاورزی، بدون شخم، کشت تناوبی محصولات با هدف ایجاد مواد مغذی در خاک و کاهش هجوم حشرات را نیز دنبال داشت.
جاستین نمی‌توانست چیزی را که می‌دید باور کند. او خبرهای مربوط به این تکنیک‌ها را با هیجان زیاد با پدر و برادرش در میان گذاشت و برنامه‌ای برای تجربۀ این روش جدید در تعداد محدودی مزرعه طراحی کرد. آن‌ها با این آزمایش در قطعه زمین کوچک چهارده هکتاری و ادامۀ کار بر اساس مقیاس نتایج توافق کردند.
فقط چند سال بعد، با استفاده از این تکنیک جاستین شاهد محصول سه برابری از مزرعه خودش بود و طولی نکشید که بخش‌های بیشتری حدود 4500 هکتار زمین، با استفاده از فرآیند کشاورزی بدون شخم زیر کشت رفت.
از همان روزهای اول، جاستین به عنوان یک پیشرو در نهضت کشاورزی بدون شخم شناخته شد و برای کمک به فعالیت‌های پایدار، در راستای حفاظت از خاک و افزایش همزمان محصول، دانش خود را به دیگران آموخت. اشتیاق او برای حفاظت از منابع ارزشمند زمین، او را برای مشاوره دربارۀ راهکار جدید، به واشنگتن دی‌سی کشاند و قهرمان جنبشی کرد که امروزه در حال گسترش است.

 

 

مشاهده بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا