سیزدهی که به در شد
دیروز روزی بود که بسیاری از مردم ایران حتی خارج از ایران به طبیعت رفتند تا سیزده خودشان را بدر کنند. من هم مثل خیلی از شما هموطنان عزیز چنین کاری کردم
نمیدانم چقدر زمان میبرد تا عدد سیزده را عدد نحصی ندانیم و اگر مراسمی به نام سیزده بدر وجود دارد. اول به عمق این اسمگذاری پی ببریم. و ترویجکننده دیدگاه اشتباه در جامعه و دیاری که زندگی میکنیم نباشیم. و به عبارتی کورکورانه عمل نکنیم.
نمیدانم، میدانید یا نه. شاید هم برخی به جهت محتوایی که این چند روز در شبکههای اجتماعی منتشر شد. متوجه شدید که ایرانیان باستان بعد از دوازده روز به کوه و دشت و خلاصه طبیعت خودمان میرفتند تا از این همه فراوانی که در طبیعت وجود دارد از خدای خود تشکر کنند. و در ادامه برای سالی که در پیشرو داشتند با شادی خواستار سالی پر از خیر و برکت بودند.
نمیدانم در روز سیزدهی که بدر شد چقدر سبزه در آب رودخانهها و آبهای جاری ریخته.
چقدر ماهی قرمز هم به اجبار به خود رودخانهها دادیم. از همه مهمتر چقدر زباله در طبیعت رها شد.
ولی من دیروز چه هنگام مسیر رفت و چه هنگام برگشت در جاده در کنار سرسبزی یک چیزی ببش از همه نظرم را به خود جلب کردم. نایلکسها که بیکس و تنها در درکنار جاده رها شده بودند و به انتظار نشسته بودند.
به نظرم اگر روز سیزده فرودین روز طبیعت است. قرار است قدری به پای حرف دل طبیعت بنشیم. بله درست است ما شنوندهایم تا طبیعت حرف بزند. از گله و شکایتهایش.
از این که وقتی
برای چند ساعتی در کنارش بودیم. برایش زباله باقی نگذاریم.
اگر برای دقایقی در کنارش بودیم با مهربانی با او رفتار کنیم.
اگر برای ساعتی در کنارش بودیم آتشی که به پا کردیم را خاموش کنیم.
اگر برای ساعتی در کنارش بودیم هنگام دور شدن از او هیچ اثری از خود به جای نگذاریم. اثری که باعث آزرده خاطر او شود. زبالهها میتوانند نمونه بارز ابن دل آزردگی باشد.
امیدوارم هر روز برایمان روز طبیعت باشد. و این در این روز بیش از قبل هوای طبیعت را داشته باشیم.
و … .
من فرزانه کردلو به کمک سایت تورپاخ در تلاشم بیشتر به دنیای خاک و طبیعت وارد شوید و از نگاه دیگری این جهان را نظاره گر باشید.